شعر سیاه

بهترین شعرهایی که خوانده ام

خورشید پشت پنجره‌ی پلک‌های من _ نجمه زارع

خورشیدِ پشتِ پنجره‌ی پلک‌های من

من خسته‌ام! طلوع کن امشب برای من

 

می‌ریزم آن‌چه هست برایم به پای تو

حالا بریز هستی خود را به پای من


وقتی تو دل‌خوشی، همه‌ی شهر دل‌خوشند

خوش باش هم به جای خودت هم به جای من

 

تو انعکاسِ من شده‌ای... کوه‌ها هنوز

تکرار می‌کنند تو را در صدای من


آهسته‌تر! که عشق تو جُرم است، هیچ‌کس

در شهر نیست باخبر از ماجرای من


شاید که ای غریبه تو همزاد با منی

من... تو... چه‌قدر مثل تو هستم! خدای من!!

ادامه مطلب...
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد

تو نیستی _ نجمه زارع

تو نیستی و این در و دیوار هیچ‌وقت...

غیر از تو من به هیچ‌کس انگار هیچ‌وقت...


این‌جا دلم برای تو هِی شور می‌زند

از خود مواظبت کن و نگذار هیچ‌وقت...

 

اخبار گفت شهر شما امن و راحت است

من باورم نمی‌شود، اخبار هیچ‌وقت...

 

حیفند روزهای جوانی، نمی‌شوند

این روزها دو مرتبه تکرار هیچ‌وقت

 

من نیستم بیا و فراموش کن مرا

کی بوده‌ام برات سزاوار؟... هیچ‌وقت!

 

بگذار من شکسته شوم تو صبور باش

جوری بمان همیشه که انگار هیچ‌وقت...

 

ادامه مطلب...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد

پرنده _ فروغ فرخزاد

 

پرنده گفت: «چه بویی، چه آفتابی، آه

بهار آمده است

من به جستجوی جفت خویش خواهم رفت.»

پرنده از لب ایوان

پرید، مثل پیامی پرید و رفت

پرنده کوچک بود

پرنده فکر نمی کرد

پرنده روزنامه نمی خواند

پرنده قرض نداشت

پرنده آدم ها را نمی شناخت

پرنده روی هوا

و بر فراز چراغ های خطر

در ارتفاع بی خبری می پرید

و لحظه های آبی را

دیوانه وار تجربه می کرد

پرنده، آه، فقط یک پرنده بود...

 

ادامه مطلب...
۶ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
میلاد

من از نهایت شب حرف می زنم _ فروغ فرخزاد

انتهای شب

 

من از نهایت شب حرف می زنم

من از نهایت تاریکی

و از نهایت

شب

حرف می زنم

اگر به خانه ی من آمدی

برای من

ای مهربان !

چراغ بیاور

و یک دریچه که از آن

به ازدحام کوچه ی خوشبخت بنگرم ....

ادامه مطلب...
۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد

سبز خواهم شد _ فروغ فرخزاد

سبز خواهم شد

 

دست هایم را

در باغچه می کارم

سبز خواهم شد

می دانم

می دانم

می دانم ....

ادامه مطلب...
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد