یک عمر جان کندم میان خونو خاکستر

من نامه بر بین تو بودم با کسی دیگر

طاقت نمی آوردم اما نامه میبردم

از او به تو از تو به او مرداد شهریور

پاییز شد با خود نشستم نقشه ای چیدم

میخواستم غافل شوید از حال همدیگر

با زیرکی تقلید کردم دست خطش را

یک کاغذ عین کاغذ او کندم از دفتر 

او مینوشت آغوش تو پایان تنهاییست

تغییر میدادم که از تو خسته ام دیگر

او مینوشت این جا هوا شرجیس غم دارد

تغییر میدادم هوا خوبست در بندر

او مینوشت ای کاش امشب پیش هم بودیم

تغییر میدادم که از این عاشقی بگذر

باید ببخشی نامه هایت را که میخواندم

در جوی می انداختم با چشمهایی تر

با خود گمان کردم که حالا سهم من هستی

از مرده ریگ این جهان بی در و پیکر

آن نقشه باید بین آنها را بهم میزد

اما به یک احساس فوق العاده شد منجر

آن رفت با دلشوره یک شب ساک خود را بست

ول کرد کار و بار خود را آمد از بندر

دیدید همرا بینتان سو تفاهم بود

آنهم بزودی برطرف شد بی پدر مادر

با خنده حل شد آن کدورتهای طولانی

این بینو بس من بودمو یک حس شرم آور

شاید اگر در نامه ها دستی نمیبردم

آن عشق با دوری به پایان میرسید آخر

رفتی دوچرخه گوشه ی انباری ام پوسید

آه از ندانم کاریت ای چرخ بازیگر

شاید تمام آن چه گفتم خواب بود

اما من مرده ام در خویش بیدارم نکن مادر

 

دانلود دکلمه