شعر سیاه

بهترین شعرهایی که خوانده ام

۶۸ مطلب با موضوع «یغما گلرویی» ثبت شده است

هفت‌سین _ یغما گلرویی

سیب هست،

سمنو هست،

سبزه هست،

سکه و سماق هست،

سنجد و ساعت هست...

تنها تو نیستی! پسر!

هفت‌سینِ مادر

دیگر سهراب نخواهد داشت... 

ادامه مطلب...
۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
میلاد

هنوز بارونو دوست داری _ یغما گلرویی

بارون

یه ساله رفتی و اسمت هنوز مونده تو این گوشی...

می‌دونم قهوه‌تو مثل قدیما تلخ می‌نوشی


می‌دونم شب‌ها توی تختت کتابِ شعر می‌خونی

کنارِ پنجره شادی با یه سیگار پنهونی


هنوزم وقتی می‌خندی رو گونه‌ت چال می‌افته

هنوزم چشم به راهِ یه سوارِ زیبای خفته
 

هنوزم عینهو فیلما، یه عشق آتشین می‌خوای 

هنوزم روحِ «هـامـونو»، تو جسم «جیمزدین» می‌خوای...
 

می‌دونم وقتی که بارون 

تو شب می‌باره بیداری! 

همون آهنگو گوش می‌دی، 

هنوز بارونو دوست داری!


یه ساله رفتی و عطرت هنوز مونده‌ توی شالم

بازم ردت رو می‌گیرن همه تو فنجون فالم


تو وقتی شعر می‌خونی منو یادت میاد اصلن؟

تو یادت موندن اون روزا که دیگه برنمی‌گردن؟


همون روزا که از فیلم و شراب و شعر پر بودن

یه کاناپه، دو تا گیلاس، تو و دیوونه‌گیِ من...


بدون حالا بدون ‌تو یکی دلتنگه این گوشه،

هنوزم قهوه‌شو تنها به عشقت تلخ می‌نوشه


می‌دونم وقتی که بارون 

تو شب می‌باره بیداری! 

بازم «قمیشی» گوش می‌دی، 

هنوز بارونو دوست داری

ادامه مطلب...
۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
میلاد

بیداری تو از من... _ یغما گلرویی

وقتی که‌ زمستون‌ شد، سر سبزی‌ از این‌جا رفت‌

عمری رو‌ به‌ سر بُردیم‌، با بخاریِ‌ِ بی‌نفت‌

 

با آتیش‌ِ قلبامون‌، تقویما رو سوزوندیم‌

سالا اومدن‌، رفتن‌... ما اسیرِ یخ‌ موندیم‌

 

هر سال‌ توی‌ سفره‌، هف‌تا سین‌ِ نو چیدیم‌

حتا ساعت‌ِ تحویل‌ از سرما می‌لرزیدیم‌

 

دستامونو ها کردیم‌، تو پیله‌ی‌ بی‌حرفی‌

پاییزا تگرگی بود، تابستونامون‌ برفی‌...

 

می‌گن‌ که‌ بهار این‌جاس‌، پُشت‌ِ درِ این‌ خونه‌

کی‌ ترانه‌ی‌ مرگ‌ِ یخ‌بندونو می‌خونه‌ ؟

 

تا وقتی‌ با دستامون‌ آتیشی‌ نشه‌ روشن‌،

خاموشیِ‌ِ من‌ از تو، خاموشیِ تو از من‌

 

باغچه‌ گُلاشو گُم‌ کرد، تو پیچ‌ و خم‌ِ یخ‌باد

گنجشگک‌ِ آواره‌، گولّه‌ شد، تو حوض‌ افتاد!

 

دیدیم‌ که‌ توی کوچه‌ بارون‌ِ گُل‌ِ سُرخه‌

بین‌ِ ما و آزادی تنها یه‌ پُل‌ِ سُرخه‌

 

از سرما نترسیدیم‌، برفا رو درو کردیم‌

با هیزم‌ِ قلبامون‌، آتیشو الو کردیم‌

 

سینه‌ سپرِ ما بود، رو به‌ غضب‌ِ رگبار

زخمامونو می‌شمردیم‌، تا ثانیه‌ی دیدار

 

آقای بهار اومد، آقای‌ زمستون‌ مُرد

از دست‌ِ صنوبرها، زنجیرِ یخی‌ خط‌ خورد

 

امسال‌ توی‌ سفره‌، هم‌ سنبل‌ و هم‌ سوسن‌

بیداری‌ِ من‌ از تو، بیداری‌ِ تو از من‌!

ادامه مطلب...
۱۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
میلاد

شیرین قرن بیست و یکم _ یغما گلرویی

فارسی، شکرِ زهر آلودی‌ست،

شیرین قرن بیست و یکم

که فرهاد را...

مهندسِ معدن می‌خواهی!


ائتلافِ شکر و شوکران است،

چرا که کلمه‌ی ضعیفه را در خود دارد

و بزرگ‌ترین شاعرِ ملی‌اش فرموده:

زن و اژدها هر دو در خاک بِه...

با این زبان

چه‌گونه بگویم دوستت می‌دارم؟

چه‌گونه از عشق سخن بگویم به این زبان

وقتی که شاعران بزرگش

عظیم‌ترین عاشقانه‌هاشان را

در هوای مغبچه‌های چهارده‌ساله سروده‌اند؟

وقتی از بینِ دیوان‌های گردگرفته

بوی شاش و اشک می‌آید،

وقتی در شعرِ شاعران روزگارمان

تمام راه‌ها به تخت‌خوابی دو نفره ختم می‌شود،

من کدام کلمه را انتخاب کنم

به نوشتنِ شعری برای تو؟


کلماتم را تطهیر کن در آبشارِ گیسوانت

و بگذار با این دلِ جوگندمی

چون کودکی دو ساله

زبان باز کنم به اعترافی عاشقانه

و تبرئه کنم زبانی را

که زبان مادریِ ماست...

ادامه مطلب...
۶ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
میلاد

عمو نوروز! نیا این جا _ یغما گلرویی

عمو نوروز! نیا این جا... که این خونه عزاداره!

پدر خرجِ یه سال قبلِ شبِ عیدُ بدهکاره!

چشای مادر از سرخی مثِ ماهیِ هفت سینن،

که از بس تر شدن دائم، دیگه کم کم نمی بینن.

برادر گم شده پُشتِ سُرنگای فراموشی.

تن خواهر شده پر پر تو بازارِ هم آغوشی...


توی این خونه ی تاریک کسی چشم انتظارت نیست،

تا وقتی نونُ خوش بختی میونِ کوله بارت نیست!


عمو نوروز! نیا این جا! بهار از یادِ ما رفته!

توی سفره نه هفت سینه، نه نونه، نه پولِ نفته!

عمو نوروز! تو این خونه تمامِ سال زمستونه.

گُلُ بلبل یه افسانه س. فقط جغده که می خونه.

بهارُ شادیِ عیدُ یکی از این جا دزدیده.

یکی خاکسترِ ماتم رو تقویمِ ما پاشیده...


توی این خونه ی تاریک کسی چشم انتظارت نیست،

تا وقتی نونُ خوش بختی میونِ کوله بارت نیست!

ادامه مطلب...
۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
میلاد