شعر سیاه

بهترین شعرهایی که خوانده ام

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عمران صلاحی» ثبت شده است

از تو آغاز می شوم در تو پایان می گیرم _ عمران صلاحی

هرچه بیشتر می گریزم

به تو نزدیکتر می شوم

هر چه رو برمی گردانم

تو را بیشتر می بینم

جزیره ای هستم

در آب های شیدایی

از همه سو

به تو محدودم.

هزار و یک آینه

تصویرت را می چرخانند

از تو آغاز می شوم

در تو پایان می گیرم

ادامه مطلب...
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد

مرگ _ عمران صلاحی

مرگ _ عمران صلاحی

مرگ از پنجره ی بسته به من می نگرد

زندگی از دم در

قصد رفتن دارد

روحم از سقف گذر خواهد کرد

در شبی تیره و سرد

تخت حس خواهد کرد

که سبکتر شده است

در تنم خرچنگی است

که مرا میکاود

خوب می دانم من

که تهی خواهم شد

و فرو خواهم ریخت

توده ی زشت کریه ی شده ام

بچه هایم از من میترسند

آشنایانم نیز به ملاقات پرستار جوان می آیند.

ادامه مطلب...
۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد