شعر سیاه

بهترین شعرهایی که خوانده ام

۸ مطلب با موضوع «حمید مصدق» ثبت شده است

خواب رویای فراموشی هاست ! _ حمید مصدق

خواب رویای فراموشی هاست !

خواب را دریابم ،

که در آن دولت ِ خاموشی هاست

با تو در خواب مرا

لذت ِ ناب ِ همآغوشی هاست

 

من شکوفایی گل های امیدم را در رویاها می بینم،

و ندایی که به من می گوید :

« گر چه شب تاریک است

دل قوی دار

سحر نزدیک است»

ادامه مطلب...
۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد

چه کسی باور کرد؟ _ حمید مصدق

چه کسی خواهد دید

مردنم را بی تو ؟

بی تو مردم ، مردم

گاه می اندیشم

خبر مرگ مرا با تو چه کس می گوید ؟

آن زمان که خبر مرگ مرا

از کسی می شنوی، روی تو را

کاشکی می دیدم

شانه بالازدنت را

بی قید

و تکان دادن دستت که

مهم نیست زیاد

و تکان دادن سر را که

عجیب !‌ عاقبت مرد ؟

افسوس

کاشکی می دیدم

 

من به خود می گویم:

" چه کسی باور کرد

جنگل جان مرا

آتش عشق تو خاکستر کرد ؟"

ادامه مطلب...
۶ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
میلاد

سیب _ حمید مصدق

تو به من خندیدی و نمی دانستی 

من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدم 

باغبان از پی من تند دوید 

سیب را دست تو دید 

 

غضب آلود به من کرد نگاه 

سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک 

و تو رفتی و هنوز  

سالهاست که در گوش من آرام آرام 

خش خش گام تو تکرار کنان می دهد آزارم 

و من اندیشه کنان غرق در این پندارم 

که چرا باغچه کوچک ما سیب نداشت

 

پ.ن: به این شعر جوابهایی از سوی فروغ فرخزاد، مسعود قلیمرادی و حمید مصدق داده شده که در ادامه مطلب خواهد آمد

 

ادامه مطلب...
۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
میلاد